گفتگویی که لازم نیست ردوبدل شود
-مادر جان سلام
خوبی؟
صدایم رو خوب میشنوی؟
-علی جان تویی پسرم؟ حالت خوبه؟ چطوری ؟ چی کارا میکنی ؟
-مرسی بد نیستم تو خوبی؟ بابا خوبه؟
-من خوبم اونم بد نیست. درسات خوبه؟
-اره خوبه
-خوش میگذره؟
-اره خیلی بهتر شده عادت کردم به اینجا
-خوب خدا رو شکر، دیدی گفتم بهتر میشه؟ تو باهوشی یادته بهت میگفتم که تو از هیچکس هیچ کم نداری؟
-خوب یاد گرفتم اولش بلد نبودام.
.
.
.
-مادر جان چی برات بگم که خیلی عوض شدم. چی بگم که نمیفهمم از چی حرف میزنی. چی بگم که زنگ میزنم که فقط صدات رو بشنوم.زنگ نمیزنم که یادم نیفته کجا بودم. زنگ میزنم که برام تعریف کنی و هر چی که گفتی رو به دست ذهنم بسپرم که برام ازش یه تصویر رویایی دیگه بسازه.
شرمندهام که بگم خیلی قدرت تخیلاتم قوی شده. انقدر قوی که قبل از این که چیزی رو بهم بگی قبلا فکرشو کردم. هر چی بیشتر از ذهنم کار میکشم بیشتر از دنیای معمول گذشته فاصله میگیرم و تو تخیلاتم فرو میرم. خاطراتی از گذشته رو که اصلا به یادشون نبودم اینجا به یاد آوردم. غربتی که آدم رو معتاد کنه ندیده بودم. انقدر از غربت بد شنیده بودم که دوست داشتم خودم رو یکی از شخصیتهای غریب داستان ببینم و به قول خیلیها خودم رو داغون شده ببینم و دلم برا خودم بسوزه. ولی این غربت، غربت خوبی شده برام ولی نه لزوما برا اطرافیان عزیزم. با دوران کودکیم رابطهٔ عمیقی حاصل کردم. و از این که تونستم تصوری باشم از آیندهای که برا خودم میدیدم لذت میبرم. آرزوهای بزرگم رو به یاد میارم و به کوچیک بودنشون فکر میکنم.
مادر جون مجبور شدم طرز تفکراتی رو که با خون دل به من یاد دادی بریزم دور. ازشون استفاده کنم که به اینجا برسم. ولی الان دیگه مجبورم بریزمشون دور. الان احساس میکنم تفکرات خودم دست برتری به سینه تفکرات تو میزنه. باید بگم که این دست رد رو به سینه خودم زود تر از تو زدم. چون میدونم که تو تو ضمیر ناخوداگاهم جایی برا خودت داری. احساس میکنم مدت کوتاهی در اختیار دارم تا به دست نیافتنیترین قسمت آرزوهام برسم. خوشحالم که دوباره خودم شدم و ارزش واقعیم رو دوباره پیدا کردم. خوشحالم که از خود راضی شدم به هر وجهی که فکرشو بخوای بکنی.
تنهایی رو با تمام وجود میپذیرم. احساس میکنم دیگه وقتشه که پایبند به هیچ قانونی نباشم. برا دوست داشتن هام تعهدی قائل نشم. باید بپذیرم که عنصر کوچیکی از این دنیا بودن زیاد پیچیده نیست ولی تو من رو جوری بار آوردی که از همون اول تو مغزم کردی که باید فوق العاده باشم چون تو باور داشتی که من فوق العاده هستم.
مادر جون، من میفهمم که دارم اونجوری میشم که به مطلوب تو نزدیک تره ولی راهی رو که انتخاب کردم با راه تو یکی نمیدونم اگرچه مقصدش شاید یکی باشه.
تازه دارم یاد میگیرم که بخشیدن آدمها خیلی شیرین تر از پیشیبینی کردن حماقت هاشونه. تازه می فهمم که آدم ها بیشتر به من احتیاج دارند تا من به اونا. تازه دارم میفهمم که فکر کردن به آدمها کار من نیست، ادب رو از بی ادب نمیخوام یاد بگیرم، ضمیر ناخودآگهم به من بهتر آموزش میده.
مادر جون شاید فهمیدی که حرف حساب نمیتونم باهات بزنم. چون فکر میکنم وقت سکوت رسیده. چون فکر میکنم انقدر وقتم رو با آنالیز کردن مردم تلف کردم که یادم رفت قرار بود که بهترینشون باشم. الان میبینم که زور بی خودی میزدم، تو من رو جوری بار آوردی که عاقبتم به خیر شه و این مثل فرشتهای محافظم هست.
مامان جون گرچه خودتم یه آدم هستی و خیلی وقتا در نظرم خیلی ازت متنفر میشم و اشتباهتت رو میبینم ولی بیشتر تلاش کردی از یه مادر معمولی. تو بهترین مادر دنیا شاید نباشی ولی بهترین معلم دنیا بودی. و من معلم هام رو خیلی دوست دارم
متاسفم که از خیلی چیزایی که ازشون در اومدم دل کندم، ولی برا خودم متاسف نیستم، بارا اونا هم متاسف نیستم.چون جوری من رو بار آوردن که آزاد زندگی کنم.
حقیقت انسان رو آزاد بار میآره اگه به هیچ درد دیگهای نخوره
6 نظر
che ajab ke belakhare mikhay dast az analiz kardane adma bardarii! kheili khoob gofti va kheili khoobe ke adama ro bebakhshi o dast az pish bini bardari! kollan ba in jomlat hal kardam. I hope ke movafagh bashi
midoonam to baa man kheyli haal mikoni
vali azam mitarsi
taazeh fahmidam che adam e bahaali am o khodam khabar nadaashtam
fekr konam dige kasi az man nakhaahad tarsid
ki hal kard??!!vase khod shiftegitam ishala ye rahi peida mikonii! ke khod shiftegi ertebate mostaghim dare ba adame etemad be nafs!
baraa to va amsaal e to ye post ferestadam ghablan age oon o khoondeh baashi
mifahmi cheraa dige analyze nemikonam
chon be bazi haa forsat e dobareh nabayad dad
hamoon nazar e avval dorosteh dar moredeshoon
man chi kar konam ke dast az sar e man bardaari ?
begoo hamoon kar ro mikonam
etemad be nafs e to ham shayan e taghdir e ke fekr mikoni age az ye kasi khoshet biyaad be yaroo kheyli khosh migzareh.
اون دو تا لینک توی کامنتای پستهای قبل رو من گذاشتم که البته بصورت ناشناس بود ولی این شخص ناشناس بالایی نیستم. اگه کامنتای من هم مشمول:
man chi kar konam ke dast az sar e man bardaari ?
میشه اعلام کن
na shamel e to nemishe
ارسال یک نظر