اپیدمی روشنفکری ایسم




در این هفته با توجه به این که تحت فشار شدید از جانب پروژه‌ها بودم از هر فرصتی برای تنفس استفاده افزون میبردم.

از طرفی‌ شیرین عبادی اومده بود دانشگاه ما و فرصت رو مغتنم شمردم. آدم‌های زیادی از هر قشری اومده بودند. یک کمی‌ که دقیقتر نگاه می‌کنم میبینم تو همین آمریکا یا تو همین دانشگاه همه جور قشری رو میتونی‌ پیدا کنی‌. اینم از اون حرفای تکراری بود که همه جا میشنوی پس بی‌ خیال.


با خود شیرین عبادی حال کردم. دلیل اصلیش این بود که مثل مامانم بود. هم تپل بود هم کوچولو هم مثل مامانم حرف میزد. دلیل دیگش این بود که آدمی‌ به سن و سال اون از ایران ۲ سالی‌ میشه که ندیدم. ولی‌ تکه کلماتش و طرز صحبتش هم دلیل دیگه‌ای بود که بیشتر منو به خودش جذب میکرد.

کلا دخترانی که علوم انسانی‌ می‌خونن خوش سر و زبون هستن و میشه باهاشون هم خوب دعوا کرد هم خوب جر و بحث کرد هم خوب صحبت کرد. دلیل اصلیش هم اینه که تنها چیزایی که ما در موردش صحبت می‌کنیم با این جور دخترا رشتهٔ تحصیل ایشون بوده و البته علاقهٔ شخصیشون.


حالا که ایشون چی‌ گفت و اینکه ۹۰% حرفاش رو من میدونستم گفتن نداره ولی‌ باز هم میگم خوشم اومد ازش ( که البته این هم مهم نیست که من خوشم بید یا نه).

ملتی‌ که اونجا نشسته بودند رو می‌تونم به جرات بگم کسایی‌ رو که من میشناسم حتی هر چی‌ زور زدم نفهمیدم به جز این که بیاند فضولی و با این خانوم عکس بگیرن برا چی‌ اومدن.

امروز برای بار دوم رفتم سر یک سخنرانی‌ دیگش که در مورد روابط ایران و آمریکا بود و باز هم حرف تکراری به خورد ما داد. و اصلا از قضیه کنترا صحبتی‌ نکرد که اینم عجیب بود و آخرش رفتم بهش متذکر شدم که اینو نگفتی.


همهٔ اینا رو نوشتم که تازه برسم به اصل مطلب.


من نمیفهمم ایرانی‌‌ها چرا بدتر از من عقدهٔ خود کوچیک بینی‌ دارند و میخوان به همه بگن که تو همه چی‌ از همه بهترند. خودمم کم و بیش اینطوری‌ام ولی‌ اقلاً من میدونم که چه مرگمه.

تقی‌ به طوقی خرده با گرین کارت پا میشند میان آمریکا فکر میکنند آدم شدند. چون اینجا زندگی‌ کردند و از رو خرشانسی یا این که داداش ننشون یا آبجی باباشون اینجا بوده اومدن اینجا شدن عند تکنولوژی و چون سوار تویوتا کمری میشند. خودشون رو با اونی‌ که تو ایران تویوتا کمری داشته یکی‌ میکنند. پس فردا هم ۴ تا کلمه که اینجا شنیدند از زبان این خانم رو میان تحویل دیگران میدند که بگن روشنفکر شدند.

شیرین عبادی تو قاب عکس اتاقشون یا آلبوم عکسشون خوب جا پیدا میکنه. من که قبول ندارم همه خوبند. ولی‌ همه میخوان خودشون رو خوب نشون بدن. یکی‌ از دلایلی که من نمیخوام خودمو خوب نشون بدم اینه که نمیخوام شبیه این جماعت باشم.


تا ۲ روز پیش با حجاب کامل اسلامی در تمامی محیط‌های اینترنت حضور داشتند حالا با مایو ۲ تیکه اینور اونور میرند. به قول یکی‌ از همین آدم‌ها که باهاش دوست شدم بعد فهمیدم چه گهی خوردم. میگفت من میرم ترکیه مایو ۲ تیک میپوشم ولی‌ جلو تو که دوست پسرمی تاپ هم نمیپوشم چون اونجا ترکیه است اینجا ایران.

خلاصه من به این نتیجه رسیدم که بعضی‌ از اینا رو باید بعضی‌ وقتا سر جا نشوند چون بعضی‌ وقتا مزاحمتشون جانکاه میشه.

بیچاره‌ها بعضی‌‌هاشون رو که از ایران میشناسم خودشونم میدونن که هر چی‌ اینجا فیلم بازی کنند ما میدونیم از کدوم قماشی هستند. این بدبختا خودشونم میدونن که به گوز بندند و به چس پیوند.

یا رب مباد آنکه که گدا معتبر شود

که گر معتبر شود ز خدا بی‌ خبر شود و روشنفکر شود

کاشکی‌ ما هم با جیجی بوفون عکس مینداختیم با طرز تفکر این جماعت احمق ما هم دروازه بان تیم ملی‌ ایتالیا میشدیم لابد


یادتون باشه ۴۰ سال هم که اینجا زندگی‌ کنین شما همون ایرانی‌ هستین. اگه بخواین به دیوار تغییر ماهیت نزدیک بشین همون گهی هم که بودین دیگه نیستین. میشید بی‌ شرف

البته اگه شرافت ارزشی داشته باشه ا اون موقع