در این ماههای اخیر لال مونی گرفتم و هیچ چیزی ننوشتم. احساس خفگی بهم دست میداده. از طرفی هم مشغول یادگیری تکنیکهای نوشتاری در زبان انگلیسی بودم و داشتم مطلب علمی مینوشتم به یک زبان بیگانه. احساساتم هم زیاد کنترل شده نبوده و بنابرین نمیتونستم رو یک چیزی تمرکز کنم؛ و طبق معمول خاصیت نوشتاری خودم، بیش از اندازه آنالیز کنم. حدودا یک ماه میگذره از قضیه انتخابات و من خسته شدم از این همه سر درد و سایر مورد. احساس خفگی بهم دست میده. دوست دارم مثل یک خرس قطبی به خواب زمستونی برم و تنها باشم.
[+/-] |
|
اشتراک در:
پستها (Atom)